حرفهاي مشكوك

کاش چشمه بودم....جوشان و شیرین و روان........کاش کوه بودم ...استوار و ایستاده و سر به هوا......کاش دست های پدر بودم....آشفته و پینه بسته و مهربان....کاش دست های مادر بودم....آرام و گرم و دلنگران......
روی شانه هایم صبور بنویسید....روی پلک هایم جوی خون بنویسید.......روی دست هایم حسرت و آرزو بنویسید.....روی حرف هایم جست و جو بنویسید.....و روی قبرم حک کنید تــــــــــــــــــو........
من تو را به تمام داشته هایم ترجیح می دهم......من تو را به هر چه که رنگ و بوی خوشی دارد ترجیح میدهم.....تو، تقدیم تمام شادی هایم.....تو ، تقدیم تمام آرزو هایم....تو، تقدیم تمام دلخوشی هایم......تو، تقدیم قلب و روح و دل و جانم........
من کارم از این حرف ها گذشته ...می فهمی؟....من واژه هایم از مرز حروف الفبا گذشته.....می فهمی؟.....من دارم با روش های مختلف می گویم ............می فهمی؟.......
کسی با دل و حرف هایم گلاویز نشود لطفاً......کسی پاپیچ حرف های نزدیک به عاشقانه ام نشود لطفاً......کسی برداشت و حدس و گمان و تفسیر کودکانه ام نکند لطفاً.... کسی دست روی دل و چینش حرف هایم نگذارد لطفاً..........کسی مزاحم درد و دل هایم نشود لطفاً............
حالا.........آرام.........برگرد...........چراغ های..........دنیا.....خاموش......است...........هیـــــــــــــــــس .....همه خوابند.......
بیدار نشوید لطفاً.......................اینجای حرف هایم کمی مشکوک است....ولی حال واژه هایم کوک است........
می فهمی؟.........برگرد..........لـــــــــــــطـــــــــــفـــــــــاً...........
دارد تمام ميشود بهاي قلبم....
دارد از شکوه می افتد خراش قلبم...دارد جیره خوار می شود نگاه قلبم....دارد شبیه نیش یک زنبور بی عسل می شود خراش قلبم... دارد زخم زبان می شود خراش قلبم...دارد زخم می شود خراش قلبم....دارد زبان به زبان می شود خراش قلبم....دارد خنده بر لبان می شود خراش قلبم.....
دارد از پای می افتد سکوت قلبم...دارد از حال می رود توان قلبم..... دارند به تساوی میکشند من و این بازی های چند صد دقیقه ای را.. دارند سوت انتها می زنند برای قلبم.......اصلا حواسشان نیست من و کمی زخم های حریف و کمی تنهایی و نا داوری ها و کمی هم غرور قلبم.... حواسشان نیست غرور قلبم.....
دارند خاکستری می بینند چشم های قلبم...دارند به دانه های تسبیح التماس می کنند دست های قلبم...دارند می شکنند بغض های قلبم....دارند روی سجاده زار می زنند اشک های قلبم...دارند داد می زنند حرف های قلبم...
دارد تو را می خواند زبان قلبم...
گریه نکن قلبم....دارند تو را خرد میکنند میدانم...دارند به طعنه هاشان رنگ تمسخرت میدهند می دانم....دارند غریبی را به رگ های بی جانت نوش میکنند می دانم.... گریه نکن قلبم......
کمی صبور باش ...کمی صبور باش قلبم .....هنوز هم کافیست تو و من و قلبم....هنوز هم کافیست تو و قلبم.....راستش را بخواهی برای تمام نفس هایم کافیست تو ....قلبم....... اصلا تو قلبم.....
بگذریم ! حرف ها تکراری شده میخواستم فقط بگویم آه قلبم....... بگذریم ! حرف ها تکراری شده آه قلبم......
|